دلنوشته/ پرواز به امیدیه

دلنوشته/ پرواز به امیدیهاز شب ششم محرم تا دوازدهم به دعوت دوست همسنگر و صاحب نیت و عمل خیر آزاده عزیز حاج غلام درویشی و سایر همراهانشان مهمان حسینیه ثار الله شهرستان امیدیه بودم. این دلنوشته مربوط به صبح جمعه ۹۵.۷.۱۷ داخل پرواز تهران امیدیه است.

می رسد از خیمه معنای دعا / حس خوب ربنا یا ربنا

لحظه ها را می شمارد یک نفر / یک نفر کو بی نظیر است و دگر

خاندانش چون چراغ رهنما / کودکانش سایبان امن ما

یاورانش بهترین خلق خدا / کاروانش خالق کرب و بلا

زینبی دارد حماسی چون یلی / گر خدا را می شناسی یا علی

معرکه برپاست من مجذوب گل / گوئیا زنجیر دارد پای دل

مدعی اینجا نهانش شد عیان / امتحان آمد چه حاجت بر بیان

آن که می گفت لیتنی کنت معک / می خورد اینک عیار او محک

نعره های مست و سرکش می زنند / خیمه ها را از نو آتش می زنند

همسفر با من بیا شهر دمشق / معرکه آنجا بپاست از سوز عشق

شمریان از نو مهیا می شوند / در پی کسب غنایم می دوند

حرف آخر با عدوی نابکار / کربلا گر گردد این بار برقرار

حق نمی افتد به خاک معرکه / معرکه نه ، بر یزیدان مهلکه...

نظرات/سوالات

  • هیچ نظری یافت نشد
لطفا برای ثبت نظر خود وارد شوید
....