به نام خالق عدالت/به مناسبت شب شهادت مولای متقیان علی(ع)

" به نام خالق عدالت "  به نام خالق عدالت/به مناسبت شب شهادت مولای متقیان علی(ع)

مقدمه : 

بیش از دو دهه پیش در نمایشگاه بین المللی تهران ،  کتاب پر ارج - الامام علی بن ابی طالب -  نوشتته دکتر عبد الفتاح عبد المقصود " را خریداری کردم . چند سالی است که در ایام ضربت خوردن امام چنین مقدر شده که یکی از مجلدات را به طور رندمی بگشایم و هر انچه روزی بود در حد بضاعت مزجات خویش ترجمه کنم و  از جانب محبان و رهروان ان خوب بی همتا تقدیم روح بزرگوار آن مجسمه عدالت و شهید بی مثال محراب نمایم . و اینک برگردان صفحات ۱۷۲- ۱۷۰ جلد چهارم کتاب را که به نوعی تو گویی حال امروز جامعه بشری نیز هست تقدیم می نمایم. 

ماه های آخر عمر در میان آن جماعت بر او سخت و طولانی گذشت . چقدر کوشید تا به عاقبت بد آن نحوه از اندیشه و سلوک زندگی آگاه شوند ! هر وقت فراخوانی کرد در لاک تغافل فرو رفتند و هر چه تحریکشان کرد بیشتر زمینگیر شدند. هشدارهایش را به بازی گرفتند . آنگاه که - با بصیرت الهی - سرنوشت شومی را که موجب ناخرسندی امام و رعیت است برایشان پیش بینی کرد  گروهی راه تفریط رفتند و در صدد تنقیص ایمان او برآمدند و با تکذیبش به چپ افتادند و فرقه ای نیز از سر افراط و غلو ، او را در مقام خداوندگاری که قفل های غیب به رویش گشوده است به توصیف نشستند . گر چه شواهد قطعی و رخداد حوادث واقعه صدق کلام و مرام او را بارها در برابر چشمان و گوش های آنان ثابت کرد اما به اشارت های او قانع نشدند و او نیز از بیان بیشتر و افشای اسرار بر حفظ دین ایشان احساس امنیت نداشت . 

امام از هر دو سو تحت فشار و عسرت بود ؛ یک طرف فشار جهالت محض انان که منکِر علم مسلَم و مویَد او به نشانه ها و وقایع ماضی و آتی بود و از جانبی سنگینی این معنا که او نمی خواست با بیان اسرار مگو - ان قوم کوته بین - را در میان فتنه های گمراه کننده درافکند. با این همه برای مداوای - درد بی علاجشان - به قدر مستطاع تلاش کرد ودر این که برای بازگشت آنان از تحیر و گمراهی پیوسته هشدار دهد هرگز سستی نکرد . هر چند که گاه به اشاره بلیغی اکتفا نمود تا حرمت ها نریزد و پرده ها فرو نیفتد.این میسر نبود که با زور پایشان را در راهی نهد که از آن فراری اند و یا بسان طوطیان و بوزینه ها کلمات را بر دهان و زبانشان حجی کند . صفوف متراکمی که حرکت ندارد به چه کار اید و گفته های پوشالی که جامه عمل نپوشد چه سود دارد ؟! 

این سلوک و رفتار آنان ،  اراده ها را ربود ؛ لباس اندیشه را از تنشان زدود و انان را از کارایی ذاتی تهی نمود تا جایی که گویی در میان مخلوقات ذی شعور جایگاهی ندارند ؛ از تبعات اعمال خویش فارغند  و تکلیفی بر دوششان نباشد. اما هرگز چنین نیست ؛ چرا که در میان کائنات این بار گران ،  تنها بر دوش انسان است و اعمالش بر اساس آن وزن گردد و ثواب و عقاب داده می شود. 

حال مردمان روزگار - علی - نسخه ای از احوال قوم بنی اسرائیل است ؛ آنان نیز فرمان موسی برای رفتن به بیت المقدس را نادیده گرفتند و بهانه بافتند که در آن شهر مردمانی قدرتمند و سنگدل ساکنند و تا خارج نشوند آنان ورود نخواهند کرد. پیامبرشان بشارت پیروزی داد اما تن بر خاک بستند و بانگ زدند که ای موسی خود و خدایت با آنان بجنگید ما همین جا نشسته ایم . و حال علی نیز چقدر همسان موسای کلیم است ؛  بیچاره و درمانده ، همه راه ها از جانب قومش بر او بسته شد و تمام رشته ها را از او گسستند. تو گویی درد دل آن نبی خدا شرح حال امام است که فرمود ؛ خدایا ! من فقط بر خویش و برادرم حاکمم پس بین ما و این طایفه فاسقان جدایی افکن . اگر نبود بارقه امیدی که چون شعله اتشی از زیر خاکستر نا امیدی سوسو می زد و گرما بخشی می کرد و اگر نبود احساسی که در برابر خالق و برای نسل های آینده بشری در درون او همچون تمام صاحبان رسالت و ماموریت های الهی زبانه می کشید قطعا از خوب و بدشان دست می شست و به سوی سرنوشتی که خود خواسته اند رهایشان می نمود . او با همه سختی ها در میدان ماند و با سلاح روشنگری به جنگ غفلت زدگی رفت تا چه بسا که بر ذاتشان تکان افتد و شعور انسانی را که زیر خروارها بی مسوولیتی دفن کرده اند حیات مجدد بخشد . تجدید حیاتی که ثمره اش درک پویا و عمل آگاهانه ای باشد که در آن ، اثری از جمود( فکری و عملی ) یافت نشود. امام در صدد احیاء و تحریک همتشان برآمد ؛ تک تک آنان را به فطرت قوی ،  دراک و اثرگذار با ویژگی های خاصش یاد آور شد تا قوه اراده را در اثر بی توجهی به غبار زنگ زدگی نیالایند و در ورای  بی عاری نمیرانند . پس به ایشان گفت ؛ به خدا سوگند اگر خوف ان نبود که دچار بی عملی و سستی شوید سرنوشتی را که خداوند برایتان مقدر کرده و از زبان پیامبرتان به من رسیده به شما خبر می دادم . 

و این سیره امام یعنی نهایت احترام به اراده انسان و آزادی او در اندیشه و سلوک حیات تا خود در سایه اختیار و بی هیچ قهر و اجبار راه خود را برگزیند . ..

 

????✏" با مردم تا اوج"

نظرات/سوالات

  • هیچ نظری یافت نشد
لطفا برای ثبت نظر خود وارد شوید
....